آلبوم های موسيقي - شماره 12 - راز و نياز

عجیب گوش دادن به "شوشتری" توی این جمعه ای فاز میده، مخصوصا سه تار باشه و علیزاده...
اون دورانی که هنوز جدی با موسیقی آشنا نشده بودم، سه چهار تا آهنگ بود خیلی روی من اثر میذاشت. یکیش سپیده شجریان بود، یکیش گل صدبرگ شهرام ناظری، یکیش تصنیف بی من مرو (سلطان عشق) علیرضا شهاب و یکی دیگه راز و نیاز علیزاده. همشونو غیر از گل صدبرگ به این در و اون در زدن و پرسون پرسون کردن پیدا کردم، حتی اسم قطعه و خوانندشو نمی دونستم. یادمه 9 یا 10 سال پیش، اون روزی که نوار راز و نیاز رو توی یه مغازه پایین تر از امامزاده علی بن جعفر پیدا کردم، تا رسیدن به خونه شلنگ تخته مینداختم. آی وقتی رسیدم به خونه... بابای طرف دوم نوار، قسمت اولش که قطعه راز و نیاز توش بود رو در آوردم. راستش این متن رو برای این نوشتم که داشتم نوار تکنوازی دوتار "ذوالفقار عسکریان" رو گوش می دادم که دیدم داره شوشتری میزنه... شوشتری برای من مساویه با راز و نیاز و به تناوب دوتار و راز و نیاز گوش میدم تا فاز شوشتری تموم وجودمو بگیره... 

آلبوم راز و نیاز (اجرای گروه شیدا و عارف)
آهنگساز و سرپرست گروه : حسین علیزاده
خواننده : علیرضا افتخاری
تاریخ ضبط : 1367

تركيبي از چند خزعبل با ماهيت هاي متفاوت!

الان سمنان داره بارون مياد. هوا عاليه. فكر كنم اين آخرين حالي باشه كه داره بهار به ما سمناني ها ميده و از اين به بعد قطعا خورشيد مثل يه پهلوون سگ سيبيل مياد وسط گود آسمون و علاوه بر نفس كش طلبيدن، با هرگونه ابري، چه كوچيكش چه بزرگش، چه سياهش چه سفيدش قاطعانه برخورد كرده و ما رو مديون گرماي وجودش ميكنه. خلاصه اينكه هوا بسيار عالي و مطبوع و دلپذيره و ناگفته پيداست كه دو نفرست.
امشب از اونجايي كه به كاراي شركت رسيديم بسيار راضيم و خوشحال و مسرور. نكته جالبي كه مي تونم در مورد امروز بگم، كشف عجيب و غريب پرده هاي آواز دشتي روي سه تار بود. يعني باورتون نميشه اول اي ايران، بعد شب سكوت كوير و بعد يه ملودي معروف مداحي رو كه همگي توي دشتي بودن، روي سه تار در آوردم. بسيار خوشحاليم كه آواز دشتي هم به جزو دستگاهها و آوازهاي فتح شده پيوست.
امروز طبقه پايين كلا با فرش هاي جديد مفروش شد و فرش هاي سابق به طبقه من و خان داداش خواهد پيوست (گفتم خواهد پيوست، چون هنوز نپيوسته و فردا در راس برنامه ها قرار داره. الان فرش هاي بدبخت كه تا ديشب توي خونه سالاري ميكردن، توي راهرو دارن سگ لرز ميزنن. اين عاقبت همه كهنه هاست؛ نو كه اومد به بازار كهنه ميشه دل آزار. كاش ما كهنه نشيم كه بندازنمون توي راهروهاي نمور و تنگ و تاريك زندگي كه واسه خودمون باشيم تا بپوسيم. آمين!).
امشب يه بخش مهمي از وجودم كه هيچ كس نمي دونست براي امير رو شد. اونم اينكه معني امضامو فهميد مرتيكه پوفيوز. انقدر گفت اين سه تا خط مسخره چيه كه منم مجبور شدم براي بستن دهنش، اين راز سر به مهر ده ساله رو رو كنم. انگار امير يه چيزي از من ميدونه كه نبايد بدونه. جهنم!
اما حرف مهم امشب:
امشب وقتي داشتم سه تار ميزدم خيلي غرق احساس شده بودم. همه چي ميزدم و هم راضي بودم از خودم و هم توي فضا. يه دفعه ياد يه كسي افتادم كه نمي دونم الان كجاست، خوابه، بيداره... حتي نمي دونم كيه، فقط ميدونم اسمش هر چي باشه، بهش ميگم ليلي. حالا هر جا هست، ميدونم يه شب ميشيندونم روبروي خودم و فقط بهش ميگم تو چشام نگاه كنه، اونوقت انقدر براش قطعه راز و نياز رو ميزنم تا ..... 
كاش مي دونستم ليلي واقعي آرزوهام كجاس...
همين!

امید در نهایت نیاز!


و عجیب توی قطعه "راز و نیاز" امید نهفتست. تمام فراز و فرودهاش حکایت از پریشونی و درموندگی و اظهار عجز عبد به معبود خودش میکنه، ولی انگار توی یکی شدن عاشق و معشوق، ناز و نیاز، خالق و مخلوق، خادم و مخدوم و همه و همه داری صدای یک واحد یکتا رو می شنوی. انگار عاشق طریقتی رو می بینی که به مرحله فنا رسیده و همه صداها داره از یه ابدیت صرف میاد. شاهکاره این قطعه.