آلبوم های موسيقي - شماره 22 - يادگار دوست

مولانا و شعراش مصداق اين مثلن كه ميگه "تا دلي آتش نگيرد، حرف جانسوزي نگويد". حالا بحث سر اين نيست كه مثلا دل مولانا بيشتر از حافظ آتيش گرفته يا عطار و سعدي و الخ. ولي دلسوختگي و شيدايي از شعرهاي مولانا كه اساسا به خاطر فراق "شمس" سروده شده از سر تا پاش مي باره. بعد صدايي مثل شهرام ناظري توي اوج پختگي خودش باشه و آهنگساز خلاقي هم مثل روشن روان بياد توي گوشه هاي پرسوز و گداز موسيقي ايراني، آهنگي متناسب با اين اشعار بسازه، ديگه ميشه نور علي نور. ميتونم بگم روشن روان، بهترين موسيقي رو متناسب با اشعاري كه پايين نوشتم و توي نوار خونده ميشه، نوشته و شهرام ناظري هم با اون صداي جادويي دهه 60 خودش، خوب از پس كار بر اومده. ضمنا آلبوم براي دوستاني كه درد فراق رو تجربه كردن، بسيار توصيه ميشه. يه بار گوش كنيد اين آلبوم رو ديگه ولش نمي كنيد، مخصوصا كسايي كه اصلا اين آلبوم رو گوش ندادن، بعد از گوش دادن بهش، مطمئنم به خودشون ميگن چرا تا به حال اين آلبوم رو گوش ندادن.
اما شعرهاي مولانا كه توي اين آلبوم خونده ميشه:

اي دوست قبولم كن و جانم بستان
مستم كن و وز هر دو جهانم بستان
با هر چه دلم قرار گيرد بي تو
آتش به من اندر زن و آنم بستان

اي زندگي تن و توانم همه تو
جاني و دلي اي دل و جانم همه تو
تو هستي من شدي ازآني همه من
من نيست شدم در تو ازآنم همه تو

خود ممكن آن نيست كه بردارم دل
آن به كه به سوداي تو بسپارم دل
گر من به غم عشق تو نسپارم دل
دل را چه كنم بهر چه مي‌دارم دل

در عشق تو هر حيله كه كردم هيچ است
هر خون جگر كه بي تو خوردم هيچ است
از درد تو هيچ روي درمانم نيست
درمان كه كند مرا كه دردم هيچ است

من بودم و دوش آن بت بنده نواز
از من همه لابه بود از وي همه ناز
شب رفت و حديث ما به پايان نرسيد
شب را چه كنم حديث ما بود دراز

دل تنگم و ديدار تو درمان من است
بي رنگ رخت زمانه زندان من است
بر هيچ دلي مباد  بر هيچ تني
آن كز قلم چراغ تو بر جان من است


اي نور دل و ديده و جانم چوني
وي آرزوي هر دو جهانم چوني
من بي لب لعل تو چنانم كه مپرس
تو بي رخ زرد من ندانم چوني

افغان كردم بر آن فغانم مي سوخت
خامش كردم چو خامشانم مي سوخت
از جمله كران‌ها برون كرد مرا
رفتم به ميان و در ميانم مي سوخت

من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نكنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به يادگار دردي دارم
كان درد به صد هزار درمان ندهم

اندر دل بي وفا غم و ماتم باد
آنرا كه وفا نيست از عالم كم باد
ديدي كه مرا هيچ كسي ياد نكرد
جز غم كه هزار آفرين بر غم باد

در عشق توام نصيحت و پند چه سود
زهرآب چشيده‌ام مرا قند چه سود
گويند مرا كه بند بر پاش نهيد
ديوانه دل است پام بر بند چه سود

 

من ذره و خورشيد لقايي تو مرا
بيمار غمم عين دوايي تو مرا
بي بال و پر اندر پي تو مي‌پررم
من كَه شده‌ام چو كهربايي تو مرا

 

غم را بر او گزيده مي بايد كرد
وز چاه طمع بريده مي بايد كرد
خون دل من ريخته مي‌خواهد يار
اين كار مرا به ديده مي‌بايد كرد

 

آبي كه ازاين ديده چو خون مي‌ريزد
خون است بيا ببين كه چون مي‌ريزد
پيداست كه خون من چه برداشت كند
دل مي‌خورد و ديده برون مي‌ريزد

 

عاشق همه سال مست و رسوا بادا
ديوانه و شوريده و شيدا بادا
با هوشياري غصه هر چيز خوريم
چون مست شديم هرچه بادا بادا

 

از بس كه برآورد غمت آه از من
ترسم كه شود به كام بدخواه از من
دردا كه ز هجران تو اي جان جهان
خون شد دلم و دلت نه آگاه از من


ما كار و دكان و پيشه را سوخته‌ايم
شعر و غزل و دوبيتي آموخته‌ايم

در عشق كه او جان و دل و ديده‌ي ماست
جان و دل و ديده هر سه را سوخته‌ايم

هر روز دلم در غم تو زارتر است
وز من دل بي رحم تو بيزارتر است
بگذاشتيم، غم تو نگذاشت مرا
حقا كه غمت از تو وفادارتر است

تا با غم عشق تو مرا كار افتاد
بيچاره دلم در غم بسيار افتاد
بسيار فتاده بوده هم در ره عشق
اما نه چنين زار كه اين بار افتاد

پ.ن 1 : عجيب سه تار ميزنه حميد متبسم توي اين آلبوم
پ.ن 2 : بعد از دكلمه شعر "افغان كردم بر آن فغانم مي سوخت"، روشن روان يه موسيقي اي نوشته كه اگه يه پدر مرده يا مادرمرده گوش كن، مطمئنم نميره، نصف تنش لمس ميشه. 
پ.ن 3 : شهرام ناظري توي شعر "من درد تو را زدست آسان ندهم" آس صداش رو رو كرده.
پ.ن 4 : اين شعر يكي به آخري مولانا، خوار مادر آدم رو به هم پيوند ميده. خدايي كي ميتوني شعر و خيال و احساس رو توي چهار خط فشرده كنه و تحويلت بده؟ شهرام ناظري هم خدايي از پس تصنيف اين شعر خوب براومده.
پ.ن 5: اما شعر آخري، شهرام ناظري با صداش آدمو آتيش ميزنه. موسيقي روشن روان حرف نداره. ملودي و تنظيم هيچ نقصي نداره.

دلبري سه تار و عود

آهنگ دوم آلبوم سفر به ديگر سو (خط سوم) شهرام ناظري عاليه... سه تار و عود غوغا ميكنن
كيهان كلهر و حميد متبسم با سه تار و حسين بهروزي نيا با عود انگار دارن با سازهاشون درد دل ميكنن

براي سالروز تولد محمدرضا درويشي - آلبوم های موسيقي - شماره 21 - زمستان



فردا يعني 25 مهر، روز تولد "محمدرضا درويشي" آهنگساز بزرگ ايرانه.
دو سه روزه دارم آلبوم "زمستان" شهرام ناظري رو با آهنگسازي درويشي گوش ميدم.
من خيلي به ظرائف فني موسيقي اركسترال واقف نيستم، ولي مطمئنم درويشي يه نابغه تمام عياره، يه نابغه اي كه خيلي بايد بگذره تا قدر و مرتبه واقعيشو بدونن. موسيقيش علاوه بر فني بودن كه از همه وجناتش پيداست، سرشار از احساسه. همين قدر براي من درويشي ارزش داره كه موسيقي اي رو كه براي مشكاتيان تنظيم كرده به عنوان موسيقي وبلاگم گذاشتم و اين كمترين قدرشناسي من نسبت به اين موجود بزرگه. پيشنهاد ميكنم آلبوم "زمستان" شهرام ناظري رو گوش بديد. موسيقي اين آلبوم متناسب با شعر فاخر و حماسي اخوان ساخته شده و بسيار پراحساس نوشته شده، يعني برگردان مجسم شعر "زمستان" اخوان همين آهنگيه كه درويشي ساخته. موسيقي درويشي بدون صداي خواننده بسيار شنيدني تره تا وقتي كه خواننده روي موزيك ميخونه. بعد مدت ها آلبوم تازه اي پيدا شد كه بهم حال داد. خيلي وقته اين آلبوم رو دارم ولي حس گوش دادن بهش نبود. اصلا بعضي موزيك ها هستن كه بايد به وقتش گوش كني، تا ظرفيتش نباشه نميشه بهش گوش داد و اذيت ميشي و ممكنه تاثير بد روت بذاره يا حتي ازش متنفر بشي. 
و حرف آخر... راست گفتن كه محمدرضا درويشي، مجنون موسيقي ايرانه، مجنون و شوريدست اين بشر.

آلبوم های موسيقي - شماره 20 - بي قرار

تازگي و عوض شدن فضا، هميشه با يه چيز نو اتفاق نمي افته، ميشه يه چيزي كه خيلي وقته ازش دور شدي تو رو، حالتو، زمين و زمانتو زير و رو كنه.


من كلا يه چند وقتيه پشت كامپيوتر كارامو انجام ميدم. لپ تاپ رو خان داداش صاب شد و ما مونديم و اين كامپيوتر. توي آهنگ هاي سنتي توي هارد كامپيوترم چيزي از شهرام ناظري نداشتم. همه رو لپ تاپ داشتم كه اونارم از بس زياد بودن رايت زده بودم روي دي وي دي. از بس آهنگ تكراري گوش داده بودم خسته شده بودم.
رفتم سراغ آلبوم هاي شهرام ناظري و همه رو ريختم روي هارد كامپيوترم و الان دارم آهنگي رو گوش ميدم كه خيلي برام خاطره داره. سالهاي 80-81 بود كه اعتيادم به موسيقي شروع شده بود و يه نوارفروشي سر بازار بالاي سمنان بود (هنوزم هست) كه كارش فقط فروش آلبوم موسيقي بود. منم مثل خره ها هر چند وقت يه بار پيش آقاي صالحي (صاحب مغازه) پلاس ميشدم. مغازش شايد 4 مترمربع هم نميشد ولي چون خره بودن منو مي ديد، دلش برام مي سوخت و ميگفت بيام تو تا راحت تر دنبال نوارهايي كه دنبالشونم بگردم. اما چه ربطي داشت به آلبوم بي قرار شهرام ناظري؟ الان ميگم.
من يه مادربزرگ داشتم (هنوزم دارم!) كه پيشش ميخوابيدم. خوب يادمه يه روز جمعه اي بود طرف غروب كه داشتم تلويزيون مي ديدم كه يه دفعه ديدم صداي شهرام ناظري مياد و داره تصنيف بي قرار رو ميخونه. آقا منو ميگي، شدم شبيه مولانا وقتي شمس رو ديد. سريع شال و كلاه كردم و رفتم سمت مغازه صالحي. مي دونستم احتمال زياد بستس، ولي پدر ذوق و شوق بسوزه. از خونه مادربزرگم تا مغازشو پياده رفتم ولي بسته بود. بعدا فهميدم اسم آلبوم بي قراره و آلبوم رو خريدم و خودمو خفه كردم. چه دوراني بود، نه اينترنتي نه هيچي. اگه يه آهنگ ميشنيدم در به در و پرسون پرسون از اين و اون مي پرسيديم تا اسم آلبوم رو بفهمم و برم بخرمش. يادمه اولين نوار موسيقي كه خريدم موسيقي كيف انگليسي بود كه 480 تومن خريدمش. يادش بخير!
توي اين آلبوم بيات ترك هست و شوشتري و چند تا آواز ديگه، اما بيات ترك و شوشتريش آي ميچسبه.
الان كه دارم به اون موقع فكر ميكنم مي بينم چقدر دوره اون موقع و چقدر دور شدم از اون حال و هوا و چقدر امكانات فرق كرده. 
امشب براي شام عمو منصور اومد دنبالم و رفتم خونشون و خوب دلي از عزا در آوردم و بعدش فيلم هاي مال 10 سال پيش رو گذاشت كه خيلي هاشو نديده بودم. موهاي عموها و بابا همه سياه بود و الان همه موهاشون سفيد شده. دخترعموها و پسرعموها چقدر عوض شدن. همشون ازدواج كردن و بچه دارن. بگذريم... 
خيلي وقت بود آلبوم هاي شهرام ناظري رو گوش نداده بودم. صداي شهرام ناظري توي آلبوم هاي دهه 60 و 70 اوج پختگي صداشه، برخلاف كارهاي جديدش كه زياد دوست ندارم.
آره با چيزهاي قديمي هم ميشه فضاهاي جديد ساخت:

روز و شب را همچو خود مجنون كنم
روز و شب را كي گذارم روز و شب
ميزني تو، ميزني تو زخمه و بر مي رود
تا به گردون زير و زارم
زير و زارم روز و شب
در هوايت بي قرارم روز و شب
سر ز كويت بر ندارم روز و شب
جان روز و جان شب اي جان تو
انتظارم انتظارم روز و شب

آلبوم بي قرار
با صداي شهرام ناظري
آهنگساز : محمدجليل عندليبي