یه شعر خوب - شماره 55
میشد از بودن تو، عالمی ترانه ساخت
کهنه هارو تازه کرد، از تو یک بهانه ساخت
با تو میشد که صدام، همه جا رو پر کنه
تا قیامت اسم ما، قصه ها رو پر کنه
اما خیلی دیر دونستم تو فقط عروسکی
کوروکر بازیچه ی باد، مثل یک بادبادکی
دل سپردن به عروسک، منو گم کرد تو خودم
تورو خیلی دیر شناختم، وقتی که تموم شدم
اگه دست رفیق دستام نه شریک غم بودی
واسه حس کردن دردام خیلی خیلی کم بودی
توی شهر بی کسی ها تو رو از دور میدیدم
با رسیدن به تو افسوس، به تباهی رسیدم
شهر بی عابر و خالی شهر تنهایی من بود
لحظه شناختن تو لحظه ی تموم شدن بود
مگه میشه از عروسک شعر عاشقونه ساخت؟
عاشق چیزی که نیست شد، روی دریا خونه ساخت
با صدای ستار
شعر فوق العاده اردلان سرفراز
لینک دانلود
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آبان ۱۳۹۲ ساعت 0:53 توسط وحيد
|