امشب مشنگ شدم
دارم بداهه نوازی تار حسین علیزاده رو توی بیات اصفهان (اجرای پاریس) رو گوش میدم
هیچی حالیم نیست
حتی اینکه چی میخوام بنویسم
شاید هیچ ربطی بین نوشته های امشبم نباشه
شاید یه جمله دیگه تموم شه
شاید یه مثنوی بنویسم
تار علیزاده مثل مخدر میمونه
چند وقتیه "کلیدر" رو شروع کردم
بعضی کارهاست که یا نباید شروع کرد یا وقتی شروع میکنی باید تا تهش بری
خوندن "کلیدر" هم از اون دست کارهاست
نمی دونم چی بنویسم. جای همین جمله قبلی دو تا جمله نوشتم و پاک کردم
کلیدر خیلی خوب نوشته شده، کلیدر عالیه، کلیدر شاهکاره
برای آدمایی که دوست دارن خودشونو عذاب بدن توصیه میشه بخونن این کتابو
دردم از یارست و درمان نیز هم