جواب کردم
اتفاقاتی که داره برام می افته اخیرا، خارج از ظرفیت منه.
منظورم پست دادن نیست
امشب، همین چند دیقه پیش با علی داشتیم دفترچه خاطراتشو مرور می کردیم، خاطره هایی که دوستاش براش نوشته بودن. درسته این نوشته ها فقط یه سری خاطره ساده هستن در ظاهر، ولی من با خوندنشون اذیت میشم. سعی میکنم تمام این خاطرات رو تایپ کنم تا شما هم بخونید.
حرف هایی که "تو" امشب بهم زد مثل تیر خلاص بود...
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم دی ۱۳۹۲ ساعت 23:14 توسط وحيد
|