همه چي آرومه!
دارم ميرم تهران واسه كنسرت حسين عليزاده...
چقدر زود ميگذره از اون روزي كه اون پست رو براي كنسرتش گذاشتم.
ديروز با امير رفتيم شاهرود. گيدي گيدي گيدي گيدي :)
اين چند روز همش دارم آهنگ بهشت گوگوش رو گوش ميدم. خيلي قشنگه.
حالم خيلي خوبه اين چند وقته. هنوز نفهميدم چمه. نمي دونم دليل فيزيكي و متابوليسمي داره يا دست نوازش خداست. قبلا هم نمي دونم چوب خدا رو ميخوردم يا چوب حماقت خودم يا جبر زندگي يا .... هيچي نمي دونم. شدم عين نمايشنامه در انتظار گودو. هيچي معلوم نيست ولي همه چي جريان داره.
تا وقتي طعم زندان رو نچشيده باشي، آزادي رو هيچ وقت درك نمي كني. سربازي يه زندانه. هم به خاطر محدوديت هاش، هم به خاطر آدمهاي بي شعوري كه باهاشون سر وكله ميزني و ...
امروز نمي دونم چرا حس آزادي دارم. به اميد 230 روز ديگه كه آزاد آزاد ميشم.
تا اون روز
+ نوشته شده در پنجشنبه یازدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 9:55 توسط وحيد
|