کاش میشد شکوه محبتت را به جای سه نقطه ناپایان، با کلمات نوشت
کاش میشد سمفونی زیبائیت را می توانسنم با آوایی غیر از سکوت بنویسم
کاش میشد تجسم چشمانت را به جای انتزاعی خیالی، با مکان و زمان می ساختم
کاش میشد عبادت وجود مقدست را از معبدهای اندوهناک ذهن به میان مردم آورم
کاش میشد به جای آنکه در زندان روحم تو را حبس کنم، تو را به اندیشه های انسانها می آوردم
کاش...
کاش...
کاش...
کاش...
کاش...
و همه زندگی من در آرزوی شدن های بالا خلاصه شده است