عكس هاي خوب - شماره 6

من می میرم برای این عکس. عکس جلد آلبوم دو نوازی کمانچه محمود تبریزی زاده و تمبک جمشید شمیرانی که توی فرانسه منتشر شده. عجیبه اون غربی ها چه طرح هایی برای کارهای شرقی میذارن. با این عکس بود که عشق به کاروانسراها تو من پا گرفت. دیدار کاروانسرای قصربهرام ثمره این عشق بود. دیدار کاروانسراهای آهوان، ده نمک، لاسجرد، دهملا که توی مسیر جاده ابریشم هستند هم ادامه اون دلبستگی بوجود اومده بود. عکاسی، هنر توصیف جهان در حالتیه که کلمات کم میارن. برای توصیف عکس هایی که میذارم هر قدر بنویسی، کم نوشتی و کم گذاشتی در ادای حق مطلب. یاد محمود تبریزی زاده هم گرامی. 


عكس هاي خوب - شماره 5

یادمه توی درس ادبیات دوره دبیرستان مطلبی بود در مورد عقل و عشق و اینکه تکرار برای عشق خوشایند و برای عقل ناخوشاینده. من از تکرار چیزهایی که بهشون دلبستگی دارم لذت میبرم، بارها و بارها اونا رو تکرار میکنم و به یادم میارم و بارها و بارها بهشون توجه میکنم تا هر بار علاوه بر سرشار شدن روح و احساسم، چیز تازه ای رو توشون کشف کنم و دست آخر انقدر تاکید و تکرار میکنم تا گوشی پیدا بشه و بفهمه چی میگم. دنیایی که توش زندگی میکنم پر این چیزاست. حرف از تکرار شد، یاد این شعر شاملو افتادم که میگه:
آیینه ای در برابر آیینه ات میگذارم تا از تو ابدیتی بسازم.
این بند به طور کامل و جامع و مانع توضیح دهنده تموم حرفهایی بود که داشتم خودمو خفه میکردم تا بیانشون کنم. 
واقعا قصد نداشتم برای پست عکس های خوب چیز یا توضیحی بنویسم، ولی واقعا برام مقدور نیست. این عکس یکی از زیباترین عکس ها و طرحهاییه که دیدم. دریافت انتزاعی ای از این عکس بهم دست میده که آمیزه ای از مذهب، شک، امید و ابهامه. این عکس، طرح جلد آلبوم "موسم گل" ایرج بسطامیه و کاور فعلی فیسبوکم. همین الان که دارم براتون می نویسم، دارم طرف دوم آلبوم موسم گل رو گوش میدم.
یادمه توی فیسبوک، یه بار یه عزیزی نوشته بود بعضی وقتا منتظری تا یه کامنت یا لایک از یه فرد خاص دریافت کنی، اما قصد من از تکرار و تکرار این موضوعات تکراری، فقط یه چیزه؛ انتقال زیبایی که درک کردم به گوش انسان های دیگه و دونستن تجربه های اونا از برخوردشون با اون اثر خاص که من مد نظرمه. همیشه توی زندگیم همین جوری بوده. هیچ وقت کسی رو پیدا نکردم که خودش سر صحبت رو سر موضوعاتی که بهشون علاقه دارم باز کنه. تنها کسی که یه ذره تونسته درکم کنه، امیر بوده و بس. دیشب حال غریبی داشتم، حالتی سرخوشانه با سرمستی که نشد این سرمستی رو داد بزنم و خودمو خالی کنم. نمی تونم دیگه ادامه بدم. این عکس یه جوریه، خاصه، عجیب و پرابهامه. شاید هم بخاطر اینکه جلد آلبومی بوده که برای من بسیار عزیزه، این عکس هم مقدس شده، که پر بیراه هم نیست. چون هیچ پدیده ای رو به صورت مجرد نمیشه مورد مطالعه قرار داد. 
یکی از موضوعاتی که خیلی بهش علاقه داشتم، تطبیق مفاهیم علوم فنی با علوم انسانیه. من توی دوره کارشناسی ارشد، موضوعی رو برای سمینارم انتخاب کردم که بسیار در راستای این ایده بود. فکر کنم یه بار هم راجع بهش حرف زدم. عنوان موضوع سمینارم هم این بود: "بررسی میزان تداخل در سیستم های چند متغیره".
این موضوع رو بسیار بیشتر از موضوع پایان نامم دوست داشتم که یه موضوع کاملا ریاضیاتی کنترلی بود که اونم خیلی جالب بود. موضوع سمینارم به زبون ساده این بود که توی یه سیستم چند متغیره که چند ورودی و چند خروجی داره، چطور می تونیم تعیین کنیم که هر ورودی چقدر روی هر خروجی تاثیر داره. توی زندگی روزمرمون هم همین طوریه. توی علوم فنی معیارها و روش هایی برای اندازه گیزی شدت این کوپلینگ بوجود می آریم و توی علوم انسانی، شناسایی حساسیت پدیده ها روی همدیگه. یکی از این مفاهیم پایه ای، معنا پیدا کردن گزاره ها و پدیده ها توسط سایر گزاره ها و پدیده های دیگست. بذارید یه مثال ساده بزنم. قبلش بذارید دسته بندی کلی رو بگم. یه پدیده یا یه گزاره به نظرم به ذات خودش یه مفهوم مستقل و ریشه ای داره، ولی باز هم همون مفهوم با یه سری مفهوم و گزاره دیگه توصیف میشه و معنی پیدا میکنه و اون مفهوم مستقل و ریشه ای نشونه ای از یک بایاس اولیه و به نوعی تفسیری از جبر میشه. مفهوم تفسیری بعدی مفهومیه که در کنار هم قرار گرفتن دو پدیده بوجود میاد. بذارید مثالمو بگم. توی خیلی از این کلیپ های کشتار می بینید که صدای قرآن میاد. هر آدمی باشه به محض اینکه صدای قرآن رو بشنوه، ناخودآگاه یه حس بدی توش بوجود میاد، در صورتیکه مفهوم پایه ای قرآن مستقل از این صحنه کشتاره. یا هر بار که سوره تکویر با صدای عبدالباسط رو می شنویم، یاد مرگ و مرده شورخونه و مرده می افتیم. زندگی بخوایم یا نخوایم یه آشوب مطلقه و همون اثر پروانیه که این همه ازش حرف میزنن. خیلی باید روی رفتار و سکناتمون دقت کنیم که کوچکترین رفتار ما مثل بازی دومینو یا همون اثر پروانه ای میتونه پیامد های بزرگ مثبت یا منفی ویرانگر یا سازنده داشته باشه.
فلسفه بافی بسه. این عکس زیباست، اگه آلبوم موسم گل رو گوش بدید، این عکس معنی های جدیدی هم پیدا میکنه. ولی شاید همه این برداشت ها بشن یه سری اوهام. یاد دو تا شعر افتادم که میذارم برای ختم کلامم.
شعر معروف خیام:
اسرار ازل را نه تو دانی و نه من
وین حل معما نه تو خوانی و نه من
و این شعر حافظ:  
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت، ره افسانه زدند

عكس هاي خوب - شماره 4

کیرا نایتلی در نظر من غایت و نهایت زیباییه. از لحاظ توانایی بازیگری هم فوق العادست. فیلم های غرور و تعصب، دوشس و چند تا فیلم دیگه که الان یادم نمیاد، فیلم هاییه که ازش دیدم. قرار نبود برای پست های عکس های خوب چیزی بنویسم، ولی انگار نمیشه. لازم به ذکره بنده پنجاه روزی از ایشون بزرگترم. ضمنا شک ندارم خدا آیه "فتبارک الله احسن الخالقین" رو برای زیبارویانی مثل ایشون برای ما انسان ها نازل کرده، باشد که رستگار شویم.
هی میخوام تموم کنم حرفامو ولی نمیشه. اصطلاحی هست که میگن چشمای طرف سگ داره، میخواید بدونید این اصطلاح یعنی چه، یه پنج ثانیه به چشمای این موجود خیره شید. سگ که چه عرض کنم، چشماش گودزیلا داره، اونم گودزیلای پنج روز غذا نخورده.

پ.ن: در هنگام نوشته شدن این پست، آهنگ "برگرد" شهره در حال پخش بود. اولین باریه که دارم یه آهنگ شهره رو از اول تا آخر گوش میدم. امشب هم شبی بود. می نویسم ازش توی یه پست مستقل. حالم خیلی خوبه. صدای ساکسیفون هم چیز حقیه. 

عكس هاي خوب - شماره 3

در زلف چون كمندش، اي دل مپيچ كانجا
سرها بريده بيني، بي جرم و بي جنايت

پ.ن: در حال گوش دادن به آلبوم "موسم گل" نوشته شد

عکس های خوب - شماره 2

کاروانسرای مرنجاب

عکس های خوب - شماره 1

اینم از سلسله پست های جدید من. اولیش هم تقدیم به عشق من؛ ریگستان سمرقند که تا قبل از مرگ باید به دیدنش برم.